در آنسوی میدان اصولگرایان که در سنگلاخ سیاست گرفتار آمده و تاکتیک «صبر و انتظار» را در پیش گرفته اند فضا را برای بهره برداری این طیف تندرو باز ماندگان فتنه فراهم ساخته و با عدم وحدت و اتخاذ مواضع مشخص باعث شده اند تا اصلاح طلبان تمام خواسته های خود را بر دوش دولت اعتدال بار کنند.
به گزارش خاورستان: سینا ربیعی در وبلاگ نقطه سرخط نوشت:
این روزها در فضای رسانه ای با اخبار تأسف باری مواجه می شویم، اخباری نظیر: سخنرانی تند محمدرضا خاتمی در همایش اصلاح طلبان در شهر کرد، توقیف روزنامه آسمان به دلیل انتشار مطلبی در مخالفت با حکم قصاص، اظهارات موهن سعید رضوی فقیه در همدان و....
مرور این اخبار در دوران صدارت دولت اعتدال، ناگزیر انسان را به یاد سالهای 1376 تا 84 می اندازد دورانی که ارزشهای دینی و اسلامی بارها و بارها مورد هجمه قرار گرفت؛ عده ای گفتند که خدا خواب است! گروهی دیگر حق اعتراض علیه خدا را مطرح کردند، طیفی دیگر در شهیده بودن حضرت زهرا شبهه وارد نمودند، امام حسین (ع) و حماسه اش را در تعارض با عقل قلمداد کردند و... که منجر به حوادث مجلس ششم و تحصن و در نهایت حوادث خرداد 88 شد.
حال، این نگرانی مطرح می شود که دولت اعتدال و تدبیر و امید را چه شده است؟ چه دلیلی باعث شده افرادی مانند رضوی فقیه، عماد الدین باقی و محمدرضا خاتمی ها و... بتوانند میدان دار معرکه شوند، آیا واقعاً اینها معتدل هستند و یا دست آقای روحانی خالی است؟ آیا این تدبیر است! یقیناً افراد فوق الاشعار نمی توانند مصادیق اعتدالیون باشند، بنابراین مشکل را باید در جای دیگری جستجو کرد. بر همین پایه برآنیم در این نوشتار به مشکل اصلی دولت یازدهم در این عرصه پرداخته و حتی المقدور به پیش بینی آینده احتمالی آن بپردازیم:
همانگونه که در مطالب پیشین نیز بدان اشاره شد، دولت روحانی فاقد پایگاه اجتماعی مشخص و به عبارتی فاقد پشتوانه اجتماعی است. بر همین مبنا ایشان برای پیشبرد اهداف و برنامه های خود شدیداً خلأ پشتوانه را احساس می کند. از سویی دیگر آقای روحانی خود را وامدار آقای هاشمی ـ در درجه اول ـ و خاتمی ـ در درجه دوم ـ می داند. لذا ناچار است برای پیشبرد اهدافش در برابر این افراد و جریان متبوعشان کرنش نشان دهد. انتصاب افرادی منتسب به هاشمی در لایه های اول کابینه و افراد منسوب به خاتمی در لایه های دوم و سوم و بعضاً در لایه های اول موید این مطلب بوده و اخراج بیش از 3 هزار مدیر از مدیران دولت نهم و دهم ـ در مدت 7 ماه ـ این نظر را تأیید می کند.
در یک فاز دیگر، سرمایه گذاری دولت روحانی در سیاست خارجی و تلاش برای موفقیت در این حوزه از طریق گشایش در ارتباطات خارجی به منظور تسلط بر جریانات داخلی و مدیریت نهادهایی مانند سپاه، بسیج و صدا و سیما باعث شده محیط داخلی تا حصول نتیجه به طیف اصلاح طلب واگذار شود.
اصلاح طلبان (طیف خاتمی) نیز که خود را محق دستیابی به قدرت می دانند با اتخاذ راهبرد «یک گام به عقب – دو گام به جلو» در صدد تصاحب دولت بوده و در تلاشند تا با استفاده از ظرفیت های آن به ویژه در حوزه داخلی بتوانند به مقاصد و اهداف خود که همانا بازیابی وجهه ، بازسازی تشکیلات و گسترش دامنه نفوذ در اجتماع و مجامع دانشگاهی است، دست یایند.
گرچه اصلاح طلبان (خاتمی) با وادار نمودن عارف به انصراف از کاندیداتوری به نفع روحانی گامی به عقب نشستند اما در ادامه با نفوذ افرادی از این جریان به درون دولت تا کنون توانسته بیشترین بهره را از دولت روحانی ببرند. انتصاب افرادی مانند صفدر حسینی ، علی ربیعی، مجید انصاری، محمود حجتی، علی یونسی،اسحاق جهانگیری، فرجی دانا، جشید انصاری، تبادر، معصومه ابتکار و... همگی حاکی از تسلط و احاطه این طیف بر روحانی است.
اما در آنسوی میدان اصولگرایان که در سنگلاخ سیاست گرفتار آمده و تاکتیک «صبر و انتظار» را در پیش گرفته اند فضا را برای بهره برداری این طیف تندرو باز ماندگان فتنه فراهم ساخته و با عدم وحدت و اتخاذ مواضع مشخص باعث شده اند تا اصلاح طلبان تمام خواسته های خود را بر دوش دولت اعتدال بار کنند. اصولگرایان نباید این نکته را از ذهن خود دور کنند که خیز تصاحب دولت و قدرت جریان اصلاح طلب به اینجا ختم نخواهد شد، آنان حتی افرادی مستقل مانند فرهاد رهبر را نیز در محیط دانشگاهی بر نتافتند، اصرار بر جابجایی مدیران اصلاح طلب به جای افراد اصولگرا و مستقل حتی در استانها و شهرستانها نیز پیگیری شده و به شهرداری تهران نیز رسیده است. اصرار بر انتخاب الهه کولایی برای ریاست دانشگاه تهران و فاطمه راکعی برای دانشگاه الزهرا که هر دو از اعضای حزب مشارکت هستند حاکی از برنامه اصلاح طلبان برای دانشگاه است. سه ضلع دانشگاه – تحزب و رسانه، اضلاع و رئوس ارتباط این جریان با مردم و جامعه هستند.
بنابراین به نظر می رسد در سالهای آینده اصلاح طلبان بتوانند با استفاده از فرصت های دولت روحانی، ظرفیت های خود را باز یابند و در ادامه مدیریت دولت را بر عهده گرفته و «دولت اعتدال» را به «دولت اصلاحات» تبدیل کند. در این فرآیند وجهه اصلاح طلبی و فتنه گری بر جنبه اعتدال غالب شده و دولت اعتدال جای خود را به «دولت اصتدال» خواهد داد. نا گفته نماند اگر روحانی در این مدت از امتیاز دهی به جریان موصوف امتناع ورزد از وی عبور خواهند کرد.
در پایان نوشتار و به عنوان سند مدعای طرح شده به نقل قولی از سعید حجاریان و حمیدرضا جلایی پور اشاره می شود:
" در حال حاضر اصلاحطلبان در کابینه دولت یازدهم حضور دارند و پایگاه اجتماعی دولت هم اصلاحطلبان هستند؛ بنابراین لازم نیست بین اصلاحطلبان و اعتدالگرایان تفکیکی قائل شویم." ( سعید حجاریان در گفتگو با خبرگزاری ایسنا)
" ... روحانی به عنوان نامزد اصلاحطلبان پیروز عرصه انتخابات شد …در طول شش ماهه گذشته نیز شاهد اتفاق نظر اصلاحطلبان و دولت در عرصههای مختلف اعم از مسائل فرهنگی مثل تغییر و تحولات صورت گرفته در جشنواره فیلم فجر، موضوعات اجتماعی، گشایش فضای داخلی، فراهم شدن زمینههای رشد اقتصادی، تغییر رویکرد در عرصه دانشگاهی و بازگشت به کیفیتگرایی و در راس آن سیاست خارج بودیم. در واقع قرابت آرا و نظرات دولت و اصلاحطلبان همان مطالبه جریان اصلاحات است که نشان میدهد ادعای اصولگرایان درباره عدم پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات درست نیست." (حمیدرضا جلایی پور -روزنامه اعتماد)
سخن آخر: آقای دکتر روحانی در شرایط بسیار مهم و خطیری سکاندار دولت جمهوری اسلامی ایران شده اند، از یک طرف حضور دشمن در منطقه و فشار بر کشورهای مستقل را شاهدیم، از دیگر سوی بیداری اسلامی در منطقه و چشم امید آنان به ایران اسلامی را نظاره گریم و از همه مهمتر خواست ها و مطالبات مردم که همانا مقبولیت بخش نظام حاکم هستند، همه و همه باعث شده تا مسئولیت سنگینی بر دوش دولت باشد. لذا شایسته است دولت محترم با استفاده از تمام ظرفیت ها و توانمندی های داخلی ـ صرف نظر از گرایش سیاسی و تعلقات جناحی،تمام افرادی که دل در گرو این انقلاب دارند و با اجرای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، طعم شیرین خدمت را بر مردم چشانده و لبخند رضایت و امید را بر لبانشان بنشانند.